روزهای تنهایی

روزهای تنهایی

زخم هایم به طعنه می گویند:دوستانت چقدربانمک اند...!!!

من با خاطرات تو زنده خواهم ماند ...

 
چه غمگین از این رفتن و روز های سرد تنهایی
شاید باور نکنی ، از من همین کلمات که با شوق به سوی تو پر می کشند
باقی می مونه و خودکاری که هیچ وقت آخرین کلماتم و بهت نمی تونه بگه ...
شاید یه روز وقتی می خوای احوال منو بپرسی ، عکسم رو تو صفحه ی سفر کرده ها ببینی ....
شاید کودکی بازیگوش ، با شیطنت ، سفر بی بازگشتمو از دیوار کوچه تون بکنه و پاره کنه ...
ولی تموم دغدغه ی من اینه که آیا بعد از این سفرحتمی می تونم همچنان با تو سخن بگویم ...
آیا دستی برای نوشتن و دلی واسه تپیدن خواهم داشت ؟
دوست دارم مدام واست بنویسم ....
دوست دارم به حیات کلمه ی نجیب دست یابم تا رهگذران غمگین صبحگاهان زیر آفتاب نارس منو زمزمه کنن ...
میدونم که خسته ای ... اما دوست دارم اجازه بدی کلماتم یه کوچولو روبرویت بنشینند و نیگات کنن تا به حقیقت این جمله برسی که می گن :
«... مرا از یاد خواهی برد نمی دانم ؟ ... .ولی میدانم از یادم نخواهی رفت ...»
چه عذابی بود آن روز ...
آنروز که پنجره های دلمو بر میداشتن و به جاش یه دیوار ضخیم از آجر تردید و اضطراب می کشیدن تا مبادا کلبه ی دلم ، کلبه ی خالی از امید ومملو از تنهاییم را ...
کور سوی نور امید روشن کنه ... دیگه ناامید ناامیدم ...
چگونه فراموشت کنم که سالها در خیالم سایه ات رو دیده ام .. و تپش قلبتو حس کردم
و به جستجوی پیداکردنت به درگاه خدا دعایی کردم که خدایا ... پس کی اورا خواهم یافت ؟
دستم را به تو میدهم ... فکرم را نیز به تو می دهم ... بازوهامو به تو می بخشم...
و نگاهم از آن توست ... و شانه هایی که دیگه باهام غریبه ان ..و تمامی لحظات تو رو می خوان و برای عطر نفس هایت دلتنگی می کنن ...
سرتو روی شونه هام بگذار ...
 
چی بگم
 
دلم می خواد فقط از دلتنگی بنویسم ..
از اینکه کسی نباشه تا وقت تنهاییت بتونی باهاش حرف یزنی ...
وقتی دلت گرفت هی فکر کنی ببینی کیو می تونی پیدا کنی
و هرچی بیشتر می گردی کمتر پیدا می کنی ...
و بازم مجبوری برگردی تو تنهایی خودت و با خودت فقط باشی ...
احساس کنی که دیگه هیچی هیچی تو رو خوشحال نمی کنه
ودیگه نمی تونی به چیزی دل ببندی ..
دیگه نمی تونی ...
مهم نیس ... اگه مهم بود حتما یه چیزی می شد ...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: غریبه ای درغزل ׀ تاریخ: سه شنبه 27 اسفند 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

درباره وبلاگ

به دل نگیر دراین ضیافت فقیرانه من دعوت نداری...! میدانی.... بهای زیادی دادم.... پیوندباآنکه دوستش ندارم... نمیدانم....عادلانه است برای تاوان پس دادنم یانه؟!!! تاوان سادگی هایم......!


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

روزهای تنهایی

CopyRight| 2009 , cilentcry.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM